یکی از نکات مهمی که قرآن برای اعجازش به ان اشاره کرده است،توجه به شخصیت پیامبر(ص)و آورنده قرآن است.پیامبر (ص)در مکتب هیچ دانشمند و معلمی حاضر نشده بود و همگان می دانستند که او اُمّی و درس ناخوانده است.در دوره چهل ساله زندگی پیش از بعثت که دو ثلث عمر او را تشکیل می دهد،از او هیچ شعر و نثری دیده نشده است2.ناگهان چنین پیامبری،کتابی را عرضه می دارد که بزرگان و روزگار در مقابلش در می مانند.
قرآن همین نکته را بخشی از اعجاز خویش دانسته،به آن تحدی می کند:
{قل لو شاءَ اللهُ ما تَلَوتُهُ عَلیکُم ولا أدریکُم به فَقَد لَبِثتُ فیکُم عُمراً مِن قَبلِهِ أفَلا تعقلون}؛
بگو اگر خدا می خواست،آن را بر شما نمی خواندم و خدا شما را بدان آگاه نمی گردانید.قطعا پیش از آن روزگاری در میان شما به سر برده ام.آیا فکر نمی کنید؟
قرآن در رد سخنان کسانی که می گفتند فردی از رومیان معلم پیامبر (ص)بوده است می فرماید:
{ولقد نعلم أنهم یقولون إنما یعلمه بشر لسان الذی یلحدون إلیه أعجمی و هذا لسان عربی مبین}
و نیک می دانیم که آنان می گویند:جز این نیست که بشری به او می آموزد[نه چنین نیست]زبان کسی که این نسبت را به او می دهند،غیر غربی است و این قرآن،به زبان عربی روشن است.
حال،پیامبری که در جایی درس نخوانده است،کتابی بر بشر و درس آموختگان عرضه می کند که سرشار از معارف و حکمت ها و هدایت هاست و خود،معلم کتاب و حکمت می گردد.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد